مرکز پاسخگویی به سوالات حقوقی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ساعت ۷شب است و آماده رفتن به منزل شده‌ام… تلفن زنگ می‌خورد:– سلام قربان… صدای وکیل؟می‌خواستم با جناب مهاجری صحبت کنم.– سلام… مهاجری هستم اما دفتر تعطیل شده… مشاوره حقوقی رایگان با وکیل خوب دادگستری ساعت ۷شب است و آماده رفتن به منزل شده‌ام… تلفن زنگ می‌خورد:– سلام قربان… صدای وکیل؟می‌خواستم با جناب مهاجری […]

[ما در این مقاله...]
مسیر راهنما
صدای وکیل / خاطرات دفتر وکالت گروه صدای وکیل / استاد موسوی و وکیل مالباخته
4/5 - (1 امتیاز)

ساعت ۷شب است و آماده رفتن به منزل شده‌ام… تلفن زنگ می‌خورد:
– سلام قربان… صدای وکیل؟
می‌خواستم با جناب مهاجری صحبت کنم.
– سلام… مهاجری هستم اما دفتر تعطیل شده…

 

مشاوره حقوقی رایگان با وکیل خوب دادگستری

ساعت ۷شب است و آماده رفتن به منزل شده‌ام… تلفن زنگ می‌خورد:
– سلام قربان… صدای وکیل؟
می‌خواستم با جناب مهاجری صحبت کنم.
– سلام… مهاجری هستم اما دفتر تعطیل شده…
– من خیلی خیلی عذر میخوام امر واجبی بود که در ساعت تعطیل مزاحم شدم.
موسوی هستم… از قطر تماس می‌گیرم… تلفن شمارو از شعبه اول بازپرسی دادسرا گرفتم خیلی اصرار کردم یه وکیل خوب به من معرفی کنن که بالأخره یکی دلش سوخت و شماره شمارو بمن داد.
– لطف دارید… امیدوارم اینطور برداشت نکرده باشید که من با اونها آشنایی دارم و کارتون سریعتر انجام میشه چون من اونها رو نمی‌شناسم، لطف داشتن منو معرفی کردن. حالا موضوع چیه؟
– شما بزرگوارید استاد؛ همونطور که عرض کردم، چند ساله در قطر هستیم البته خونه و زندگیمون تهرانه و سالی هم چند ماه تهرانیم.
برادر کوچکتری دارم که پزشک متخصص‌اند. ایشون چند روز قبل جهت شرکت در سمیناری به تهران اومدن که حین رانندگی به یک موتور سوار میزنن و طرف مصدوم میشه، غافل از اینکه ماشین هم دو ماهه بیمه‌اش تموم شده بوده و ما نمیدونستیم.
از دیروز برادرم رو بازداشت کردن و براش قرار کفالت ۵۰میلیونی صادر شده، ایشون هم این مقدار وجه نقد همراهش نیست که بپردازه و بیرون بیاد.
با دادگاه تلفنی صحبت کردم که این مبلغ رو از قطر به حساب دادگستری واریز کنیم، گفتن شدنی نیست؛ وقتی با استیصال من روبرو شدن همفکری کردن و شماره شما رو دادن که از طریق شما این کارو انجام بدیم.
– پس میخواید این مبلغ رو توسط کسی به ما برسونید که برای دادگاه واریز کنیم و برادرتون رو آزاد کنیم.
– احسنت؛ برادرم فردا پرواز داره، اگه بشه ایشون رو به پرواز برسونید خیلی عالی میشه؛ در مرحله بعد هم پرونده رو پیگیری بفرمایید و ماشین رو از توقیف آزاد کنید و تحویل بگیرید.
استاد! اگه ممکنه یه شماره حساب بدید من تا نیمساعت دیگه این پول رو مستقیم به حساب خودتون واریز می‌کنم که کارها سریع‌تر انجام بشه؛ حق‌الزحمه خودتون هم بروی چشام تقدیم خواهم کرد.
– قابل شما رو نداره اگه صلاح می‌دونید فعلا شصت میلیون واریز بفرمایید که یه وقت احیانا به پول نیاز شد کم نیاریم، کم و زیادش رو بعدا درست می‌کنیم.
– پس اجازه بدید فعلا ۵۵میلیون واریز کنم، نیاز شد باز سریع واریز میکنم؛ بعدا که برای تحویل خودرو خدمت رسیدیم و قرارداد امضا شد باز هم خدمتتون خواهم بود.
– بسیار خوب… شماره حسابو یادداشت کنید.
– اگر شماره کارت بدین بهتره، سریعتر انجام میشه؛ فقط دو تا کارت بدین که امکان جابجایی وجود داشته باشد.
– چند لحظه… یادداشت کنید:
۶۰۳۷… این شماره کارت ملی و
۶۱۰۴… اینم شماره کارت ملت.
– ممنونم تا نیمساعت دیگه ۵۵تومن واریز میشه؛ انشالله که با دست توانای شما و همکاراتون برادر ما هم زودتر برگرده…
میدونید استاد ما پرونده زیاد داریم. امیدوارم به زودی شما رو از نزدیک زیارت کنم و زمینه همکاری بیشتری با هم پیدا کنیم ما به دنبال دوست بزرگواری مثل شما می‌گشتیم.
راستی یک شماره همراه هم لطف کنید که بتونم راحت با شما در ارتباط باشم.

تماس تمام شد احساس خوبی دارم و از خودم راضی‌ام؛ هم اینکه در دادگستری و میان مردم شناخته شده و خوشنام هستم و هم این که تونستم یک موکل توانمند جدید به موکلین خودم اضافه کنم.
پس از نیمساعت باز گوشی من زنگ می‌خوره…
– سلام استاد… موسوی هستم اگه ممکنه این شماره‌ها رو یادداشت بفرمایید:
شش هزار و ششصد و سی و هفت دلار از حساب شماره… بانک… با کد پیگیری… و شماره حواله… به حساب بانک ملی واریز شد.
همچنین مبلغ شش هزار و صد و نود و پنج دلار از حساب شماره… بانک… با کد پیگیری… و حواله… به حساب بانک ملت براتون واریز کردم.
– ممنونم، البته هنوز پیامکش بمن نرسیده…
– همین… باید زحمت بکشید شماره حواله‌ها را به بانک خودتون اعلام کنید تا مبالغ به حسابتون واریز بشه البته لازم هم نیست تا فردا صبر کنید از طریق عابر بانک هم میشه شماره حواله‌ها رو اعلام کرد. دیگه سفارش نکنم امیدوارم فردا اول صبح همکارانتون به دادسرا برن.

لحظه‌ای جا می‌خورم…
امان از بدبینی ما وکلا، شیطان را لعنت می‌کنم:
– من موکلین خارج از کشور زیاد داشتم هیچوقت برای دریافت پول نیاز به مراجعه به عابر بانک نبوده اگرچه الان هم دسترسی ندارم.
– درست می‌فرمایید‌‌ اینجا حساب‌های ما ارزی هستن، عجله داشتم زودتر پولو به شما برسونم اگر حساب ارزی داشتین نیازی به این کار نبود.
– خب می‌گفتید حساب ارزی اعلام می‌کردم شما هم راحت‌تر بودید! البته الان هم دیر نشده…
– متأسفانه من واریز کردم و تا ساعت ۱۲شب هم باید وصول بشه وگرنه بلوکه میشه؛ اگر مشغله دارید و گرفتارید یکی از کارمندان شما هم میتونن… خیلی سریع انجام میشه.
تعجب کرده‌ام:
– بسیار خب اجازه بدید ببینم چکار می‌کنم.
به موضوع کاملا مشکوک شده‌ام اما ادب و متانت طرف مقابل اجازه نمی‌دهد صریح و بی‌تعارف صحبت کنم از شما چه پنهون کمی هم مردد هستم…
با دوستی تلفنی مشورت می‌کنم و شکم به یقین تبدیل میشه با خودم میگم بله بهتره خونه برم… امشب کاسب نیستم.
در حال عبور از عابر بانک هستم و به این استاد زبردست جناب موسوی فکر می‌کنم… نیم‌ساعتی هم گذشته… باز گوشی زنگ می‌خورد و با ادب و احترام، پیگیر موضوع است و اعتمادسازی می‌کند.
شروع می‌کنم سوالاتی بپرسم که دچار تناقص شود اما اطلاعات حقوقی خوبی دارد و با اعتماد به نفس و دقیق پاسخ می‌دهد ناچارم پرده حیا و تعارف را کنار بزنم و صریح و قاطع صحبت کنم.
– می‌دونید… واقعیتش از اینکه گفتید به عابر بانک مراجعه کنم به صحبتهاتون شک کردم از دوست بانکی پرسیدم و به من گفت نیازی به این کار نیست.
دروغ چرا من الان جلوی عابر بانکم احتمالا بعدش از من خواهید خواست که زبان دستگاه رو به انگلیسی تغییر بدم که من رو در منوهای مختلف برنامه بچرخونید و در آخر حساب رو خالی کنید بعدش بریم سراغ کارت دوم و حواله دوم و…
من عذر می‌خوام بابت صراحتم، قطعا چنین قصدی ندارید پس اگر در گفتار خودتون صداقت دارید که من هم چنین اعتقادی دارم لطفا به شکلی متعارف و بهتری یا از طریق دوست و آشنایی وجه رو به حسابم منتقل کنید و اجازه بدید من فکرم درگیر مشکل برادر شما و کارهای فردا بمونه.
– عجیبه که چنین فکری در مورد من کردید استاد؛ مطمئن باشید من با شما صادق هستم البته به شما حق میدم جامعه بدی شده اما باور کنید اگر راه سریعی بود حتما اون کارو انجام می‌دادم…

کوتاه نمی‌آید و سماجت دارد و اصرار دارد من را پای عابربانک ببرد حربه آخری که در ذهن دارم را بکار می‌برم.
– ممنونم که منو درک کردید بهر حال از باب احتیاط موضوع رو به دوستانی که در آگاهی دارم منعکس کردم و اونها از من خواستند گفتگو با شمارو سه دقیقه ادامه بدم که خط رو بررسی کنن البته عذر میخوام زودتر نگفتم به پاک دستی شما اطمینان داشتم…

و ناگهان تلفن قطع شد.

با خودم گفتم خدارو شکر اگه وکیل معروفی هم نیستم باز جای شکرش باقیه وکیل مالباخته ای هم نشدم.

پی نوشت:
– اینگونه دزدی‌ها شیوه‌های متنوعی دارد شخصی با من تماس گرفته بود که سارق با ایجاد تصادف ساختگی با خودروی پارک شده‌ام، شماره موبایل گذاشته بود و بعد با اعتمادی که ایجاد کرد به بهانه پرداخت خسارت، من و جلوی عابربانک برد و موجودی حسابم رو خالی کرد.
– با آگاهی تماس گرفته بودم و اطلاع دادم شاید برنامه برای شناسایی چنین افرادی داشته باشند اما نداشتند فقط توصیه کردن سمت عابر بانک نرم.

#علی_مهاجری
#صدای_وکیل

https://t.me/khateratevakil

 

صدای وکیل پاسخ دهنده به سوالات حقوقی شما و ارائه دهنده مشاوره رایگان توسط وکیل دادگستری

[/block]

4/5 - (1 امتیاز)

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

متن سربرگ خود را وارد کنید