بیع صرف
بیع هریڪ از طلا و نقره (اعم از مسکوڪ و غیر مسکوڪ) به یکدیگر را گویند.
بیع عقدے
بیعى ڪہ ایجاب و قبول آن لفظے باشد (این اصطلاح در مقابل بیع معاطات استعمال شده است) درحقوق مدنے کنونے شرط تحقق بیع عقدے این نیست که ایجاب و قبول آن از لفظ باشد و اساسا بیع بدو قسم ……………….
مشاوره حقوقی رایگان با وکیل خوب دادگستری
بیع صرف
بیع هریڪ از طلا و نقره (اعم از مسکوڪ و غیر مسکوڪ) به یکدیگر را گویند.
بیع عقدے
بیعى ڪہ ایجاب و قبول آن لفظے باشد (این اصطلاح در مقابل بیع معاطات استعمال شده است) درحقوق مدنے کنونے شرط تحقق بیع عقدے این نیست که ایجاب و قبول آن از لفظ باشد و اساسا بیع بدو قسم عقدے و غیرعقدے تقسیم نمے شود. در فقه، بیع معاطات را عقد نمیدانند بلڪه آن را یڪ نو؏ تراضے مے دانند (رک. تراضے) بیع معاطات در فقه یڪ تراضے جائز است ومشمول اصاله اللزوم درعقود نمے شود.
بیع غائب
هرگاه مبیع در مجلس عقد حاضر نباشد و باعتماد مشاهده سابق یا توصیف بایع یا ثالث عقد واقع شود این بیع را باعتبار غائب بودن مبیع از مجلس عقد، بیع غائب نامیده اند.
غررے
بیعے است که یڪى از طرفین آن باوجود این که احتمال وجود زیان خود را در آن بیع میدهد اقدام بواقع ساختن عقد بیع نماید مثل این ڪہ مبیع مجهول است با این وصف اقدام ببیع مال مجهول نماید.
بیع کالى به ڪالى
کالى در لغت بمعنى مؤخر است ازفعل ماضی ((ڪلاء)) بروزن نصر بمعنے تأخر. وڪالے به کالى بمعنے نسیه به نسیه است و آن بیعى است که پرداخت ثمن و مبیع هر دو مؤجل باشد.
بیع ڪلی
هرگاه مبیع ڪلے باشد نه عین مشخص (مانند مبیع در بیع سلف) آن بیع را بیع ڪلے نامند و اگرمبیع عین شخصى باشد آن بیع را بیع شخصے نامیده.
بیع مؤجل به مؤجل
بیعے است ڪه ثمن و ثمن هردوڪلى در ذمه باشند. این بیع در فقه باطل است ودرعبارات قانون مدنے هر چند صریحا ابطال آن دیده نمے شود ولے تا اندازه اے ظهور دربطلان آن دارد. ڪسانی ڪہ مے خواهند اینگونه معاملات ڪنند مے توانند آن را بصورت عقد صلح درآورند.
بیع محاباتے
بیع به ڪمتراز ثمن المثل را ڪہ عالما عامدا صورت گرفته باشد گویند معمولا بین خویشاوندان ودوستان نزدیڪ واقع می شود مانند اینکه خانه اے را که دویست میلیون تومان مى ارزد به دو میلیون تومان بفروشند. اگر عالما و عامدا نباشند بیع محابانی نیست بلکه بیعى است ڪه یڪ طرف مغبون شده و خیارغبن پیدا مے شود و حال این ڪہ در بیع محاباتے خیار غبن مورد پیدا نمے ڪند
بیع مرابحه
هرگاه دربیع اخبار از رأس- المال ڪنند وزیادتر از رأس المال فروشند آنرا بیع مرابحه نامند.
بیع مساومہ
هرگاه در بیع اخبار از رأس – المال نڪنند بیع را بیع مساومه گویند.
بیع مشا؏
هرگاه مبیع، حصه مشاع باشد آن بیع را بیع مشاع نامند مثل اینڪه دو برادرڪہ درخانه اے شریڪند یکے سهم خود را بثالث بفروشد
بیع معاطات
الف – بیعے است ڪہ ایجاب وقبول آن لفظى نباشد. معاطات ممکن است از طرفین معامله یا ازیڪ طرف باشد.
ب – بیعے ڪہ ایجاب و قبول آن لفظے نبوده و جامع شرائط صحت عقد نباشد این اصطلاح خیلى ڪم استعمال شده است.
بیع معدوم
هرگاه مبیع در حین عقد وجود نداشته باشد آن بیع را بیع معدوم نامند ڪه مطابق مقررات ڪشورباطل است. مثلا اگرڪسى پرتقال باغے را در فصلى ڪه تازه شڪوفه بر درختان ظاهر شده بخرد این مصداق بیع معدوم است.
بیع مواضعه
هرگاه در بیع اخبار از رأس المال ڪنند وڪمتر از مقدار رأس المال فروشند آنرا بیع مواضعه نامند.
بیع موزون
بیعے ڪہ مبیع آن را حین بیع عرفا وزن مى کنند مانند هندوانه وگندم وگوجه فرنگے. بیع پرتقال بیع موزون در زمان ما نیست و هم چنین است بیع تخم مرغ. اگر مبیع وزن ڪردنے را بغیر وزن بفروشند بیع باطل است.
بیع نسیه
بیعے ڪہ ثمن آن کلے و براى پرداخت آن موعدے معین شده باشد (خواه مبیع عین معین یا کلے در ذمه باشد) اسم دیگرآن بیع مؤجل است.
صدای وکیل پاسخ دهنده به سوالات حقوقی شما و ارائه دهنده مشاوره رایگان توسط وکیل دادگستری
[/block]